کرگدن ، ابراهیم و درخت جان




برگی مرده همچون دره ای ژرف، قطره ای باران چون اقیانوسی ، آسمان مثل سوراخی براین دیوار کهنه همه یک چیز  هیبت هیچ که بر من فرو می آید،حیرتی از سوی جهان، دردی بی لذت،چون کودکی دراولین تماشا،حیرت، حیرت عظیم، حیرت نابالغ، رنج، رنج نخستین ،مواجهه،کشنده، عادی سهمگین. .


هجرت علاج عاشق تنهاست
هجرت علاج عاشق تنهاست ،
‌'حسین صفا'


 رنج تموم نمیشه تموم نشد ابراهیم! فقط از نسلی به نسل دیگه منتقل شد همون رنج که توی ده ماهگیت شروع شد دی کاپریو جان! توی سه سالگی خواهرکوچیکت تو هفت سالگی خواهر بزرگه تو یازده سالگی فرمانده. آه از فرمانده آره رنجها از خون شما رد شد ،ازکروموزوم خواهر بزرگه حالا نشسته تو سلولم تموم نمیشه رد میشه از صافی چقدر صاف و قشنگ ولی فقط یه راه داره فقط یه راه مونده باید این خونو این تکه تکه های شناورو  این هدیه بابای له شده زیر دیوارو  تو همین سرگشتی پرخون ژنی مدفون کنیم این رگ پریشان فقط اینطوری تموم میشه و بقیش همش نوره ابراهیم!

 






 

آن لحظه / که بی امان به تو می اندیشیدم / حجمی سخت درهم تنیده از نیستی باد و خاک / بر پراکندگی ام فرو آمد / چون گردبادی که تنگ در آغوشم بگیرد / و من / در سیاهی جذاب بی سرانجامش گم شدم / انگار که با درخشش صاعقه رفته باشی / و با صدای رعد آمده باشی / مرگی از پیش / تولدی در پس / اینچنین بر آزردگی زمان چیره شدم ،

 

ابراهیم روی لبه نازک جدول سیمانی کنار جاده نشسته بود و به شادی بوته های خار آنطرف دیوار توری فی نگاه میکرد که تمام دشت را میدویدند و خودشان را به آن کوه روبرو میرساندند دستی بر دامنه اش میزدند و باز سرخوشانه برمی گشتند سر جای اولشان

 


 

اوه زور عشق خیلی زیاده!

 تو اون کافه که زنه به قهوه ش خیره مونده

رو اون نیمکته سرده که زیرش پر ته سیگاره

لب دریا اگه چشامو ببندم باز

یا رو صندلی سبزه بشینم فک کنم مُرده باشی نکنه

توی خیابون اون لباس سفیده یا سورمه ایه

 اون شلوار قهوه ایه خط خطیه کتونیه آبیه

اونکه کجکی راه میره عجله ایه یا اونکه وایساده دست به سینهه فکریه

از ته اون خیابونه شاید بیای یا از اتوبان گندهه

وسط اون آهنگه هایدهه یا عربیه ارمنیه روسیه حمیراهه

از پشت میز سنگیه پارک تاریکه ببینمت یا زیر درخته مجنونه پریشونه

اوه اون مَرده اون مَرده لعنتیه دیوونهه

اون موقشنگه اوه آره اون دیوونهه لعنتیه

اون صداهه اون صداهه زیر بارونه چشاش قرمزه میخونه

اونکه بیخود میخنده غمگینه اخموهه

اوه خدایا نگفته بودی عشق زوریه اجباریه اینجوریه!

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها